شبکه چهار - 24 شهریور 1402

پیامبر اکرم ص و "پنج مسئله"ی اصلی بشر (مسلمان، انسان "بی‌گزند")

رحلت نبی اکرم ص، دانشجویان دانشگاه اهواز مشهد ۱۴۰۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیز سلام عرض می‌کنم. شب رحلت پیامبر(ص) است. من به چند نمونه از فرمایشات ایشان را که ناظر به همین تمدن‌سازی و جامعه‌پردازی است اشاره می‌کنم که مربوط به «شرف، شعور، شکم» است به هر سه‌تا مربوط است. به تعبیری فرمایشان ایشان علاوه بر نگاه فردی، یک نگاه جمعی و تمدنی هم القاء می‌کند. فرمودند راجع به پنچ چیز حساس باشید هم مراقب باشید و هم برنامه‌ریزی درستی داشته باشید. 1) در مورد جوانی و جوانان قبل از پیری؛ یعنی یک تهدید که واقعیت هم هست ولی باید مراقب آن باشید وقتی پیر می‌شوید فرصت‌های زیادی را از دست دادید. قبل از این که آن فرصت‌ها و استعدادها و امکانات را از دست بدهید یا هیچ برنامه‌ای برای آن نداشته باشید قبل از این که آن‌ها را از دست بدهید به فکر بیفتید. هم شخص به عنوان تک تک ما، من و شما جوان‌ها. حالا بعضی از جوان‌ها ریش‌هایشان سفید است بعضی‌ها نه. ما جوان‌ها باید خیلی مراقب جوانی‌مان باشیم و برنامه داشته باشیم. «شَبابَکَ قَبلَ هَرَمِکَ،»جوانی پیش از پیری. پیری یک واقعیت است که هیچ کس هم نمی‌تواند از آن فرار کند اصلاً برای چه فرار کنیم؟ کودکی موقع خودش خوب است و جوانی هم زمان خودش و پیری هم زمان خودش خوب است. تولد زمان خودش، مرگ هم زمان خودش خیلی چیز خوبی است. پیامبر(ص) می‌فرماید برای همه این مراحل باید برنامه داشته باشید برای کودکی، جوانی و پیری و بدانید که هر کدام چه فرصت‌هایی و چه محدودیت‌هایی دارد؟ یعنی امکانات، فرصت‌ها و تهدیدها را در هر مقطعی درست شناسایی کنید و برای آن طراحی کنید. مراقب 5 امکان باشید که این 5 امکان را از دست خواهید داد همیشه با شما نمی‌ماند. 1) یکی جوانی است، 2) یکی بدن سالم است بدن کم‌کم مریض می‌شود ضعیف می‌شود و از کار می‌افتد و هر کاری را نمی‌توانید با آن بکنید. گاهی 5 بدن روی دست‌مان می‌ماند زحمتش بیشتر از فایده‌اش می‌شود. یکی از دعاهای امیرالمؤمنین(ع) این است که خدایا من قبل از بدنم بروم! این بدن من وارث اعضای بدنم نباشم که چشم و قلب و کلیه و دست و پا از کار بیفتد روی دست من بیفتد و من وارث بدنم باشم. یعنی من باشم و بدن سالم نباشد. یک جوری باشد که تا آخر ما سالم باشیم همین‌طوری هم برویم. مسئله بدن و جسم. مسئله فرصت نسلی. جوانی. 3) دیگر فقر و غنا. «وَغِناکَ قَبلَ فَقرِکَ،» برای فقر و غنا و رفاه اقتصادی خودتو خانواده‌ات و جامعه‌تان برنامه داشته باشید. ممکن است الآن مشکل خاصی نداری ولی در آینده خواهی داشت. الآن که می‌توانید برای وقتی که تهدیدها خواهد بود آماده شو. وقتی گرفتار یک فقر و مشکلات اقتصادی جدی بشوی بعد باز خیلی کارها را دیگر نمی‌توانی بکنی. 4) «وَفَراغَکَ قَبلَ شُغلِکَ،» مدیریت زمان. الآن خیلی کارها روی سرتان نریخته. الآن کل کارهای شما این است که درس بخوانید و خانه بروید و بخورید و بخوابید و بخوانید. خیلی کاری به آن صورت ندارید اما یک وقتی شرایطی پیش می‌آید که وقت سر خواراندن ندارید حالا یا کارهای درست یا نادرست، خوب و بد، یا عاقلانه و غیر ناعاقلانه طبیعتاً گرفتار می‌شوید. فرمودند خانواده و جامعه، برای مدیریت زمان و امکانات‌شان حتماً باید برنامه داشته باشند. الآن شما فرصت اضافی دارید با این فرصت‌های اضافی باید چه کار کرد؟ باید هدر داد؟ باید سرگرمی‌های درست یا نادرستی داشته باشیم؟ الآن همین‌هایی که عرض کردم مسئله اصلی جهان است. مثلاً مسئله اوقات فراغت. اصلاً ما در یک زندگی مکتبی و مؤمنانه اوقات فراغت داریم؟ به یک معنا و به یک معنا نه اصلاً نداریم. فراغت از چی؟ چون سؤال می‌کند که بالاخره ما وسط درس و فعالیت‌های علمی و اجتماعی آیا ما این وسط‌ها استراحت، سرگرمی، تفریح داشته باشیم یا نه؟ بله باید داشته باشید و برای همه این‌ها سرگرمی داشته باشید. در روایت پیامبر اکرم(ص) هست که شبانه روزتان را تقسیم و تنظیم کنید حتی برای لذت. – عین تعبیرشان است - «ساعه للذه» برای لذت، تفریح، سرگرمی، استراحت، خوش و بش، آرامش اعصاب، دید و بازدید، آدم پارکی، سینمایی، کنار دریایی، مهمانی‌ای، جایی برود همه این‌ها لازم است و جزو سبک زندگی اسلامی است و باید برای همه این‌ها برنامه داشته باشیم. این که کل زندگی‌تان این‌ها باشد یا این که اصلاً این‌ها در زندگی‌تان نباشد فقط مشغله باشد. پس یکی مسئله اشتغال و فراغت. با زمان چه کنیم؟ 5) «وَحَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ.» به مرگ بیندیشید. شما همه‌تان می‌میرید. دیدید بعضی‌ها تا اسم مرگ می‌آید می‌گوید اصلاً حرف مرگ نزنید حال‌مان بد شد! برای چه نزنیم؟ خب همه ما می‌میریم. هرکس در روز حداقل یک بار به مرگ فکر نکند مشکل عقلی دارد. چون بزرگترین اتفاق بعد از زندگی‌مان است پایان این زندگی است و از نظر الهیون ورود به عوالم بعد است از نظر مادیون هم پایان همه چیز است. به کدام دلیل منطقی حق داریم به مرگ فکر نکنیم و راجع به مرگ حرف نزنیم؟ چیزی که در پیش است. و نمی‌دانیم چه زمانی می‌آید؟ اگر به ما گفته بودند صد سال دیگر، پنجاه سال یا هزار سال دیگر. ممکن است 5 دقیقه دیگر باشد. این‌طوری خیلی هم هیجان‌انگیز است مثلاً اگر به شما بگویند صد سال دیگر. می‌گوییم خب تا صد سال دیگر هستیم حالا هر کاری کردیم کردیم. اگر بگویند ممکن است همین الآن بمیرید ممکن است 50 سال دیگر بمیرید. آدم انگیزه پیدا می‌کند که هر لحظه ممکن است بمیریم به هیچ کس قول ندادند که پیر می‌شوی و می‌میری. همان پیرها هم که خیال می‌کنند خیلی عمر کردند خیلی نیست یک چشم برهم زدن است من الآن اصلاً باور نمی‌کنم 60 ساله شدم. بعضی از رفقای زمان جنگ را وقتی همدیگر را می‌بینیم می‌گوییم بچه‌ها. بعد یکی از دوستان ما گفت مرد حسابی خجالت بکش بچه چیه؟ ریش‌هایمان سفید شده داریم می‌میریم هنوز داریم به هم بچه می‌گوییم! آن زمان به سن شماها کمتر بودیم به هم بچه‌ها می‌گفتیم حالا هنوز هم بچه‌ایم. تمام شد! شما هم پلک بزنید 60 سال‌تان است. تازه اگر به 60 سال برسید! باید به نحوی برای زندگی برنامه بریزیم که مرگ هم در این پروژه دیده شده باشد. منتظر آن ننشینیم نه این که بنشینیم ببینیم کی می‌میریم؟ نه! فرمودند: «لاتتنظروا الموت» منتظر مرگ ننشینید اما آماده مرگ باشید. هدف این‌جا نیست. همه چیز را این‌جا می‌گذاریم می‌رویم. پول و مدرک و همسر وخانواده و اسم و رسم‌مان، همین بدن را هم می‌گذاریم و می‌رویم این بدن برای ما نیست سهم کرم‌هاست. – دقت کنید – با همین نقطه شروع، قال النبی(ص) «اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ»5 چیز را تا از دست ندادید و این‌ها همیشگی نیست، موقت است. قبل از 5 چیز آن 5تای دیگر را غنیمت بدانید قدر آن را بدانید و احساس مسئولیت کنید و برایش برنامه داشته باشید. 1) «شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ،» نیروی جوانی. برنامه‌ریزی برای جوانان. تعلیم و تربیت و فعال‌سازی نسل جوان. ضمن این که برای پیران جامعه هم باید برنامه داشته باشید. یعنی هم شِباب و هم شَباب، جوانان. همین جوان‌ها بعداً پیر هستند و پیرها هم چند سال پیش جوان بودند. جوانان امروز پیر فردا هستند و پیر امروز هم جوان دیروز بوده. پیامبر(ص) می‌فرماید برای این مسئله نسل‌ها حتماً باید برنامه داشته باشید. فرصت جوانی فرصتی است که دیگر نیست. موقت است. هرچه دارید موقت است. چون هرچه را که دارید برای خودتان نیست. چون هرچه که برای خود ما باشد امکان دارد یک زمانی داشته باشیم یک زمان نداشته باشیم؟ اگر چیزی ذاتاً برای خود ما باشد همیشه باید با ما باشد. اگر یک چیزهایی هست که یک وقت‌هایی داریم یک وقت‌هایی نداریم معلوم می‌شود هیچ وقت برای خودمان نیست. جوانی اگر برای خود ما بود چرا پیر می‌شویم؟ زندگی اگر برای خود ما بود چرا قبلاً نبودیم؟ چرا می‌میریم؟ خب معلوم می‌شود این‌ها برای خود ما نبوده، به ما داده شده و بعداً گرفته می‌شود. یا سلامتی، یک وقت هستیم یک وقت سالم نیستیم پس برای ما نیست به ما دادند و یک روز از ما می‌گیرند. علم. حتی علم شما. ما وقتی که از مادران‌مان متولد شدیم هیچ چیز نمی‌دانستیم. قرآن می‌فرماید ما شما را از شکم مادران‌تان بیرون آوردیم در حالی که هیچ نمی‌دانستید. خب وقتی هیچی نمی‌دانستیم معلوم می‌شود این علم برای ما نبوده به ما داده شده است. بعد هم که پیر می‌شویم دوباره آلزایمر و فراموشی می‌گیریم تمام این‌ها یادمان می‌رود حتی بچه خودت و برادرت را نمی‌شناسی! همسرت، برادرت جلو می‌آید به او می‌گویید جنابعالی؟ می‌گوید به من می‌گویی جنابعالی؟ 70 سال با هم بودیم حالا شدم جنابعالی؟! بعد می‌گوییم ببخشید نمی‌دانستم! اگر علم خودم بود چرا می‌گوییم جنابعالی؟ قبلاً نداشتیم بعداً هم نخواهیم داشت این وسط یک مدت به ما دادند بعداً هم از ما می‌گیرند. جوانی، علم، زیبایی، سلامت. حتی خود این بدن. این اگر برای ما بود باید ما همیشه آن را داشته باشیم. این 50- 60 سالی کم و زیاد در اختیار ماست. هیچی برای ما نیست. پیامبر(ص) می‌فرماید با همه چیز با دقت و فرصت‌طلبی مواجه شوید. هیچ چیز را نگویید حالا این که عادی است این تا آخر هست!‌ نه. امکانات و موقعیت‌ها را درست شناسایی کنید. 5 تهدید قطعی و 5 فرصت قطعی. هر دویش را ببینید. هر 10تایش را ببینید. پیر خواهید شد برای جوانی برنامه داشته باشید هم برنامه برای دنیا و هم آخرت و ابدیت‌تان. سالم هستید این قدرت جسمانی، این قدرت و سلامت موقت در اختیار شماست. مسئله بهداشت. «وَ غِنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ» مسئله رفاه، رفاه اقتصادی، مسکن، بهداشت، امنیت، ازدواج. پوشاک، تغذیه، همه این‌ها را می‌فرماید مراقب باشید یک وقت این‌ها را دارید و یک وقت ندارید برای هر دو حالتش برنامه داشته باشید چه فردی چه اجتماعی. نه این که وقتی دارید تا خرخره بخور و وقتی نداری عاجز شو! «وَ فَرَاغَکَقَبْلَ شُغْلِکَ» گرفتاری‌های اجتماعی. چقدر وقت و انرژی صرف چه کارهایی می‌شود و چقدر این کارها لازم است و چقدر آن اصلاً لازم نیست؟ می‌دانید خیلی از گرفتاری‌هایی که ما داریم خودمان درست کردیم اصلاً گرفتار واقعی نیست. مثلاً روی چشم و همچشمی، حسادت، جاه‌طلبی، روی توهمات یک کارهایی می‌کنیم برای خودمان دردسر درست می‌کنیم. 20 سال دنبال یک توهم می‌دویم صد نفر را رنج می‌دهیم بیشتر از همه خودمان را. بعد که به آن می‌رسیم می‌بینیم هیچی نیست سراب است. می‌فرماید این اشتغالات و گرفتاری‌های ذهنی را بررسی کنید که مشغول چه چیزی هستید؟ چون بعضی‌ها شاغل هستند بعضی‌ها مشغول هستند. این یک فرقی دارد 95 درصد مردم مشغول هستند. یعنی فاعلیت در آن اشتغال ندارند فکر و برنامه‌ای نداشتند تصمیمی نگرفته بلکه توی آن افتاده. 5 درصد – 10 درصد شاغل هستند یعنی فاعلانه و مختارانه من به یک کاری اشتغال دارم. و از همه مهم‌تر «وَ حَیَاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ» شما می‌میرید همه می‌میریم و مرگ پایان ما نیست. آغاز مرحله اصلی است. این‌جا مقدمه آن‌جاست. اصل آن طرف است. این‌جا مزرعه و مقدمه آن است. برای مرگ آماده باشید اما تا نمردید زندگی کنید. درست زندگی کنید. ببینید این که می‌گویند قدر زندگی قبل از مرگ‌تان را بدانید ممکن است دو نوع تفسیر کنید تفسیر مادی آن این است که می‌گویند تا زنده‌ای، سالمی، پولدار هستی بخور! هر کاری از دستت برمی‌آید بکن بعداً ممکن است دیگر نتوانی این کارها را بکنی این درست دارد نتیجه عکس می‌گیرد چون دو تیپ می‌گویند دم را غنیمت بدان هم انبیاء گفتند الآن را هدف بگیر، گذشته گذشت آینده هم که هنوز نیامده و نیست. تو فقط الآن را داری. این حرف، حرف درستی است یا غلطی است؟ باید یک سؤال دیگر هم در کنار این جواب بدهید تا معلوم شود این حرف درست است یا غلط است؟ خب برای چه کاری؟ می‌گویی الآن را غنیمت بدان بله حتماً. گذشته که آمده و رفته، ‌آینده هم که در دست ما نیست. الآن در دست ماست. خب چه نتیجه‌ای می‌خواهید از این بگیرید؟ یک نتیجه همین که اکثراً می‌گیریم که زود باش حالش را ببر. از فرصت استفاده بکن، دم را غنیمت بدان و بزن توی رگ! بعداً ممکن است دیگر این فرصت پیش نیاید الآن می‌شود دزدی کرد و خیانت کرد همین‌طور این کارها را بکن، بعداً ممکن است این فرصت پیش نیاید قبلاً هم پیش نیامده اگر هم آمده از دست رفته، الآن به آن بچسب. یعنی فرصت‌طلب باش. یعنی نه به گذشته بیندیش که چه کردی و نه به آینده بیندیش که چه خواهد شد؟ یعنی بی‌شعور باش. این دم را غنیمت بدان یعنی بی‌شعور و بی‌شرف باش. دقیقاً هر دویش است. یکی از این آشناهای ما که همیشه نصیحت می‌کند هیچ وقت هم هیچ کاری نمی‌کند. او در انقلاب تا 22 بهمن می‌گفت شاه سقوط نمی‌کند شماها دارید غلط اضافی می‌کنید! 23 بهمن گفت که دیدید که گفتیم شاه سقوط می‌کند! قبلش به ما متلک می‌گفت بعدش این‌طوری. بعد جنگ شد ما گاهی جبهه می‌رفتیم جنگ، بعد که زخمی شدم ایشان جزو عیادت‌کنندگان بود اما از نوع مریضش! اگر یک عملیاتی پیروز شده بودیم می‌گفت که به‌به کاش ما هم بودیم توفیق نداشتیم به او می‌گفتم خب این دفعه من دارم می‌روم با من بیا توفیق پیدا کن! می‌گفت در همین مشهد باید توفیق باشد! اگر توفیق بخواهد بیاید همین‌جا می‌آید! بعد یک عملیاتی شکست می‌خوردیم می‌آمد می‌گفت دیدید خوردید بخور! نگفتیم نروید؟ این آقای خمینی چطوری جواب می‌دهد جوان‌های مردم این‌طوری کشته می‌شوند. چشم‌های من سوخته بود مدت‌ها نمی‌دیدم کور شده بودم می‌گفت الآن شما کور شدی چه کسی جواب آن را می‌دهد؟ بعد می‌گفت خسته شدیم! به او گفتم جبهه‌ها را یک عده دیگر می‌روند خسته‌اش را تو می‌شوی؟ تو که این‌جا هستی می‌خوری و می‌خوابی تو برای چه خسته می‌شوی؟ آن‌ها که می‌روند باید خسته بشوند. – نمی‌دانم این خاطره را برای چه گفتم حتماً قصد خیری داشتم –داشتم می‌گفتم که یک نگاه منفی است که دم را غنیمت بدان و آن این است که آینده،‌ ابدیت، زندگی، مرگ، مسائل بعدی، دوران پیری، دوران بیماری و گرفتاری چه می‌شود؟ هیچی. همین الآن که جوان هستی و بیکاری بزن توی رگ! گذشته چی؟ چه کار کردید؟ کجاها درست بود کجاها غلط بود؟ می‌گوید ولش کن. این غلط است.

اما اگر می‌گوید دم را غنیمت بدان به این معنا که انبیاء گفته‌اند می‌گویند دم را غنیمت بدان برای چه کاری؟ دم را غنیمت بدان برای عمل صالح و رشد. چون ما در گذشته یک غلط‌هایی کردیم حالا می‌نشینیم تأسف می‌خوریم که من این کار را کردم نباید می‌کردم این کار را نکردم باید می‌کردم. حالا خوب است در حدی که ما شرمنده بشویم و توبه و عذرخواهی کنیم و دوربرگردان برگردیم. اما نه به این معنی که چون ما در گذشته این غلطها را کردیم کلاً غلط‌کاریم! راه اصلاح را بر خودمان می‌بندیم. یأس و افسردگی، وادادگی نه، این‌طوری به گذشته نیندیشیم. گذشته تمام شد نمی‌توانیم گذشته‌مان را عوض کنیم اما می‌توانیم گذشته‌مان را جبران کنیم. آینده هم بنشینیم مدام رؤیابافی کنیم. آن قضیه که طرف رفت یک کوزه عسلی گرفت که چه کار کنم با این میلیارد شوم بعد رفت توی دستشویی همین‌طوری که کوزه را کنار گذاشته بود توی عالم تخیّل رفت که در آینده چه‌ها خواهد شد؟ بعد گفت می‌روم این کوزه را به دو برابر قیمت می‌فروشم بعد این‌طوری می‌شود بعد دوباره عسل را چه کار می‌کنم یک دفعه در ظرف 7- 8 دقیقه‌ای که آن‌جا بود توی ذهنش میلیاردر شد بعد دعوا می‌شود فلانی می‌آید می‌گوید فلان و، بعد با یک لگد به او می‌زنم فلان، لگد زد کوزه عسل را شکست! خب حالا تو راجع به چیزی که اصلاً اتفاق نیفتاده همان دستاورد خودت را هم زدی خرابش کردی. آن هم کجا! خب، می‌گویند آینده که دست تو نیست آینده بعداً خواهد رسید. معنی‌اش این نیست که آینده‌نگر نباش. نه، باش اما فرصتی که الآن داری فدای آینده‌ای که هنوز نیامده نباید بکنی. یا قربانی گذشته نباید بکنی. پس هر دو می‌گوینددم را غنیمت بدان اما برای چه کاری؟ چه غنیمت است و چه غرامت است؟ پس این تمدن‌سازی 5- 6 برنامه داشت، برنامه‌ریزی یک بحث از پیامبر اکرم(ص) بود.

دوم مسئله روابط انسانی بین کل این 7- 8 میلیارد جمعیت جهان. آیا ما از نژادها و قومیت‌ها و زبان‌های مختلف هستیم؟ گذشته و تاریخ‌ها، آداب و رسوم مختلف. آیا این اختلاف و این تفاوت باید به تعارض و ستیز تبدیل شود که خود این تفاوت‌ها یک فرصت یا یک تهدید است؟ خب شما می‌دانید خیلی از مکاتب این را به تهدید تبدیل کردند. ناسیونالیزم ملی‌گرایی، البته اگر ملی‌گرایی به این معنا که غیرت ملی در برابر دشمنان ملت‌تان داشته باشید و تسلیم نشوید و علیه استکبار مبارزه کنید این ملی‌گرایی خوب است همان شرف است. اما ملی‌گرایی که بعضی‌ها می‌گویند یا قومیت‌گرایی، مثل این که ما بهترین نژاد دنیا هستیم بقیه آدم‌ها آدم نیستند. طرف فارس است، عرب است، ترک است، کُرد است، می‌گوید ما بهتر از بقیه هستیم. اولاً تو مگر خودت تصمیم گرفتی که فارس یا ترک یا کُرد باشی؟ پدر و مادرت هم تازه تصمیم نگرفتند. تو اصلاً نمی‌دانی این‌ها چیست بعداً فهمیدی. تو می‌دانستی انسان هستی. بعداً آمدی گفتند شماها فارس هستید، ترک هستید، کُرد هستید عرب هستید، ژرمن هستید، اسلاو هستید، مغول هستید و... چیزی که دست تو نیست پز چه چیزی را داری می‌دهی؟ به چه حقی یک انسان دیگری که یک قومیت و نژاد و زبان دیگری دارد نسبت به او توهین می‌کنی؟ به کدام دلیل نسبت به کسی که مثل تو نیست و در قبیله تو نبوده به او کینه داری؟ شما می‌دانید 90 درصد جنگ‌های دنیا به همین بهانه‌ها بوده و هست. همین الآن هم هنوز همان است. ما غربی هستیم! شما شرقی هستید! صدام با همین شعارهای عربی جنگ را شروع کرد در حالی که بزرگترین خیانت را به عرب کرد! همین پوفیوزی که الآن در آذربایجان است این صهیونیست، می‌دانید این یک قماربازی در دوران جوانی‌اش در ترکیه کرده بود آن وقت در ترکیه پول کم آورده سر زنش قمار کرد، زنش را باخت! بعد زنش را پیش آن طرف قمارباز سرمایه‌دار گذاشت و رفت! یک چنین آدمی بود که دست اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها. آی ترک، ما پان‌ترکیم، آذربایجان و... ما ترک آدم داریم ترک حیوان داریم. ترک آدم مهدی باکری است. ترک حیوان تویی! فارس هم همین‌طور است. فارس آدم داریم فارس حیوان داریم. آقا ما کُردها. کُرد باشرف داریم کُرد بی‌شرف داریم. آقا ما فارس هستیم. خب باش. اولاً چیزی که تو تصمیم نگرفتی دستاورد تو نیست چه مزیتی است؟ ما نژاد آریایی هستیم، خب باش. اولاً معلوم نیست که باشی این‌قدر نژادها با هم مخلوط شده که اصلاً نژاد خالصی وجود ندارد. طرف داشت از نژاد آریایی حرف می‌زد نمی‌دانست خودش از نژاد مغول است! حالا چه کسی گفته نژاد آریایی خوب است و نژادهای دیگر بد هستند؟ این ر از کجا آوردی نژادپرست؟ یا آن یکی می‌گوید نژاد آنگلوساکسون فلان. به چه دلیل می‌گویی این نژاد خوب است و آن نژاد بد است؟ همه نژادها مساوی هستند. این که قومیت تو چیست؟ زبان تو چیست؟ قبیله‌ات کجاست؟ پدر و مادرت چه کسانی بودند؟ اصلاً به تو چه؟ مگر تو انتخاب کردی؟ این یک.

دو؛ چه کسی گفته این قومیت بهتر از آن قومیت است؟ چه کسی گفته این زبان بدتر از آن زبان است؟ آن نژاد از این نژاد بهتر است؟ این‌ها را از کجا آوردی؟ آن وقت بر این اساس جنگ و غارت و نسل‌کشی شده، از اول تاریخ تا همین الآن که من بهترم تو بدی. اصلاً از هابیل و قابیل شروع شد تا همین الآن هم ادامه دارد. آن تز جهانی که ما باید تعقیب کنیم این است، راجع به این پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ...» ای بشریت، از هر قوم و نژادی که هستید حتی «ناس» می‌گویند، نمی‌گوید ای مؤمنین، بلکه می‌فرماید ای بشریت، ولو مسلمان نیستید این سخن را گوش کنید: «إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِدٌ...» از هر نژاد و قومیت و طبقه و جنسیتی که هستید یک خدا دارید خدای همه شما یکی است. خب این اولین بستر اصلی برای وحدت. یعنی این طرفدار وحدت بشری است. وقتی قرآن می‌گوید کل شما از یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستید یعنی تمام این 7- 8 میلیارد، همه با هم خواهر و برادر هستید. کل جهان یک خانواده هستید. چرا دعواهای خونین خانوادگی راه می‌اندازید؟ «إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاکُمْ...» پدر شما یکی است. مادر شما یکی است. خدای شما یکی است. «کُلُّکُم مِن آدَمَ و آدَمُ مِن تُرابٍ...» همه شما فرزند آدم هستید و آدم هم از خاک است. خاکی باشید. همه شما خاک هستید. این عناصری که در بدن‌تان است همان عناصر خاک است بعداً هم که می‌میرید بدن‌تان تبدیل به خاک می‌شود. همه شما از یک مبدأ هستید آن هم از خاک بود. حالا گردن‌کشی کنید! پز بدهید! من خوب هستم تو بدی. فرمودند پس چه ملاکی برای خوب و بد بودن آدم‌ها وجود دارد؟ فرمودند فقط یک ملاک. آدمیت. هرکس انسان‌تر است، هرکس باتقواتر است، تقوا یعنی چی؟ من الآن هرکاری که دلت می‌خواهد می‌کنم. عصبانی می‌شوم، هر طوری دلم بخواهد واکنش نشان می‌دهم. شهوتی می‌شوم، هر کاری دلم بخواهد می‌کنم. گرسنه می‌شوم هر چیزی را دلم بخواهد می‌خورم. با کسی لج می‌افتم هر لگدی را بخواهم می‌زنم. این یعنی بی‌تقوایی. تقوا یعنی خودکنترلی. یعنی مدیریت خود بر اساس ارزش‌های توحیدی. یعنی من هر کاری، هر کنش و واکنشی که شبانه روز نشان می‌دهم اگر این را با هدف اصلی خلقت خودم تنظیم کنم یعنی با خداوند باتقوا می‌شوم نکنم نه. تقوا فرمان ماشین است. باتقوا یعنی فرمان دست خودت باشد به هر طرف و با هر سرعتی می‌روی باید توضیح داشته باشی که من الآن برای چه این کار را کردم؟ من این حرف را الآن برای چه می‌خواهم بزنم؟ این تقوا می‌شود. پیامبر(ص) فرمودند تنها چیزی که می‌توانی خوشحال باشی که داری جلو می‌افتی و ارزش‌گذاری کنی که این انسان مهم نیست چه قومیت و نژاد و چه زبان و چه رنگ پوست و مهم نیست در کدام قرن تاریخ به دنیا آمده؟ مهم نیست فقیر بوده یا ثروتمند؟ زن بوده یا مرد؟ شهری است یا روستایی؟ فقیر است یا غنی؟ هیچ کدام این‌ها اهمیتی ندارد. اصل مسئله این است. فرمودند: «إنّ أکرَمُکُم عِندَ اللّه ِ أتقاکُم» می‌دانید چه کسی بیشتر از همه کرامت دارد؟ چون اصل کرامت «عندالله» است. این کرامت عندالناس که مردم برای چه کسی کف می‌زنند این ملاک نیست. گاهی برای آدم‌های بد کف می‌زنند. گاهی آدم‌های خوب کف می‌زنند. گاهی آدم‌های خوب را هو می‌کنند. این ملاک نیست. عندالله. پیش خدا چه کسی می‌دانید کرامتش بیشتر است؟ کسی که انسان‌تر است، بیشتر تقوا دارد و زندگی‌اش را هدف‌گیری می‌کند. «وَلَیْسَ لِعَرَبِیٍّ عَلَى عَجَمِیٍّ فَضْلٌ، إلّابتقوا» یک وقت عرب‌ها چون ما عرب هستیم پیامبر هم عرب است این نهضت توحیدی عربی شروع شده قرآن به زبان عربی است یک وقت فکر نکنید عرب بر غیر عرب ترجیح دارد؟ فرمودند هیچ عربی بر غیر عرب یا برعکس، هیچ ترجیحی ندارید فقط و فقط ملاک همان است. هرکس با خداتر و انسان‌تر است او شریف‌تر است؟ زمانش، طبقه‌اش،‌ جنسیت و قومیت و نژاد و رنگ پوست و زبانش هیچ دخالتی در این قضیه ندارد. حتی من از ایشان یک تعبیری دیدم که پیامبر(ص) فرمودند این که قرآن به زبان عربی وحی الهی نازل شده، چون من عرب هستم و این در جامعه عربی نازل شده، یک وقت کسی فکر نکند که زبان عربی از بقیه زبان‌ها حتماً بهتر است. این خیلی تعبیر مهمی است. فرمودند زبان عربی زبانی از زبان‌هاست. البته ظرفیت زبان عربی با ظرفیت زبان‌های دیگر تفاوت‌هایی دارد اما این که کسی پز بدهد که ما عرب هستیم یا زبان‌های دیگر را تحقیر کند، پیامبر چنین اجازه‌ای ندادند.

اصل سوم؛ تعریف خود اسلام است. وقتی می‌گویید انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، اسلام چیست؟ پیامبر(ص) یک شاخصه خیلی مهمی می‌دهند. خیلی مهم است. می‌فرمایند اگر یک شاخص قطعی برای مسلمانی من بخواهم ذکر کنم این است که هیچ کس نباید از شما بترسد. اگر آدم‌های معمولی از شما بترسد شما مسلمان نیستید. - خیلی حرف مهمی است – از جانش بترسد، از مالش بترسد، از ناموسش بترسد، آبرویش، فرمودند مسلمان یعنی انسان بی‌گزند. مسلمان کسی است که همه مردم از دست او سالم باشند امنیت داشته باشند. مسلمانی یعنی تسلیم در برابر خدا، و «سِلم و صلح» با مردم. بلکه با همه عالم، با حیوانات، با گیاهان، با همه عالم. ما تسلیم خدا هستیم مسلمان یعنی تسلیم در برابر خدا، سلم و صلح و امنیت برای همه موجودات. یعنی مسلمان انسانی است که هیچ کس از او نترسد که این الآن دستش کج است اموال ما را برندارد؟ این الآن نگاه بد به ناموس ما نکند؟ این الآن زورش زیاد می‌شود نزند ما را بیخودی لت و پار کند؟ این نیاید حق ما را بخورد؟ این به من توهین نکند آبروی ما را نبرد؟ این هم خیلی تعبیر عجیبی است. شهروند امت اسلامی و تمدن اسلامی، پیامبر(ص) آن را تعریف می‌کند. از نظر پیامبر(ص) مؤمن کیست؟ «اَلْمُؤْمِنُ مَنْ اَمِنَهُ المُسلِمونَ عَلى اَمْوالِهِمْ وَدِمائِهِمْ وَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِهِ، وَ الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیّئاتِ.» کسی که همه شهروندان جامعه اسلامی از دست او سالم و در امان باشند یعنی مطمئن باشند کسی به این‌ها تجاوز و تعرّض و توهین نمی‌کند. این مسلمانی می‌شود حالا بگردید مسلمان پیدا کنید! یعنی وقتی توی بازار می‌آید مطمئن باشد که کلاهش را برنمی‌دارند «مَنْ اَمِنَهُ» همه احساس امنیت کنند تا این می‌آید می‌گویند نه این آدم درستی نیست. فلانی آدم مطمئن و پاک و امانت‌دار است. اگر چیزی به این دادی مطمئن باش از بین نمی‌رود. این به همسرت و دخترت نگاه بد نمی‌کند. «عَلى اَمْوالِهِمْ» در مورد اموال‌شان امنیت داشته باشند که شما پول و مال این را بالا نمی‌کشی. دیگر چی؟ «وَدِمائِهِمْ» جان و امنیت‌شان در خطر نیست. یک آدم بی‌گناهی است بگوید من که گناهی نکردم ولی هر لحظه ممکن است صدمه‌ای ببینم. این خلاف تمدن اسلامی است. و دیگر «وَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِهِ،» مسلمان یعنی دیگران سالم باشند. مسلمان یعنی دیگران از زبان و دست تو سالم بمانند. یعنی هیچ گفتار یا رفتاری که به دیگران صدمه بزند و آن‌ها را تهدید کند و بترساند و باعث شود شب خوابش نبرد، اعصابش خراب بشود نباید باشد. این برای باطل و دشمنان حق نیست. قرآن می‌فرماید هر قدمی که علیه دشمنان حق برمی‌دارید هر کاری بکنید که آن‌ها عصبانی بشوند غیظ کنند هر قدم‌تان عمل صالح است. مردم عادی و ملت‌ها را می‌گوییم. تمام ملت‌های جهان، تمام مردم، با هر قوم و نژاد و زبان، حتی با هر عقیده‌ای، اگر تخلفی نکرده، خیانتی نکرده، توطئه‌ای نمی‌کند دارد زندگی‌اش را می‌کند پیامبر(ص) می‌فرماید مسلمان نیستید اگر او از شما بترسد. این راجع به مردم معمولی است نه راجع به دشمن و متجاوز. باید دست متجاوز را قطع کرد و دشمن را کوبید. حساب او جداست. بعد فرمودند: «وَ الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیّئاتِ.» شما فکر نکنید از مکه به مدینه می‌آیید و مهاجرت می‌کنید این هجرت و تحرک فیزیکی و بدنی این برای هجرت کافی است. اصل هجرت، هجرت درونی است. هجرت یعنی ترک کردن، چه چیزی را ترک کردی؟ فرمودند: «السَّیّئاتِ» هجرت اصلی هجرت از سیّئات است یعنی مهاجر واقعی، کسی است که در راه خدا و در راه حق یک چیزهایی را می‌گذارد فداکاری می‌کند می‌رود و فداکاری می‌کند آن کسی است که ولو در خانه‌اش نشسته اما «مَنْ هَجَرَ السَّیّئاتِ» از بدی‌هایی که دارد هجرت کند و دور بشود. فرمودند مهاجر کسی است که ما حریص هستیم حرص‌مان را کم کنیم، خسیس هستیم کم کنیم، کینه‌توز هستیم کم کنیم. یک گناهانی که می‌کنیم همه ما گناه می‌کنیم. هجرت از گناهان. فرمودند اصل هجرت این است.

اصل بعدی؛ آدم اسلامی یعنی اسلام‌نمایی یعنی مقدس‌بازی، یعنی تظاهر به دینداری؟ یعنی هرکس بیشتر ادای مذهبی درمی‌آورد این بهتر است؟ یعنی ظاهرت را درست بکن، ظاهرتان مذهبی و باطن‌تان لامذهب! این هم پیامبر(ص) فرمودند مراقب باشید وقتی بحث یک جامعه دینی و حکومت دینی مطرح می‌شود این کلاهبردارها و ریاکاران و حقه‌بازها هوای این‌ها را داشته باشید! دومن ریش می‌گذارد شش‌تا انگشتر هم دستش می‌کند یقه‌اش را هم ببندد در حدی که می‌خواهد خفه بشود ریش‌هایش تا نافش می‌آید ولی به هیچ چیز عقیده ندارد و فرصت دست‌شان بیایند هر کثافت‌کاری و خیانتکاری را ممکن است بکنند. پیامبر(ص) فرمودند مراقب باشید خدا را نمی‌توانید دور بزنید کلاه خدا را نمی‌توانید بردارید. با خداوند شوخی نکنید. بازی درنیاورید با خداوند صادق باشید. می‌فرمایند دینی بودن یعنی صادق بودن با خدا و بعد صادق بودن با خلق. نه ادای دینی. «إنّهُ لا یُدرَکُ ما عِندَ اللّه ِ إلاّ بطاعَتِهِ.» می‌خواهید آنچه که نزد خداست به شما برسد فقط یک راه دارد باید عمل کنید باید طبق آنچه که خدا گفته عمل کنید، ادا نیست با ادا نمی‌رسید - و این بحثی که شما فرمودید - خب این دوستی و محبت خیلی خب، بعضی‌ها حاضر هستند برای خدا دوستی بکنند اما حاضر نیستند برای خدا دشمنی کنند! ولایت دارد برائت ندارد. درود بر می‌گوید مرگ بر نمی‌گوید. درود بر حق می‌گوید مرگ بر باطل نمی‌گوید. ما مرگ نمی‌گوییم، ما با کسی دعوا نداریم، ‌همه خوب، همه درست، هرکس هر کاری می‌کند فلان. ما خیلی خوب هستیم. ما از آن‌هایش هستیم! پیامبر(ص) می‌فرمایند که «أَبْغِضْ فِی اَللَّهِ وَ وَالِ فِی اَللَّهِ...،» هم دوستی‌ها و هم دشمنی‌هایتان برای حق باشد نه برای خودت. ما الآن با چه کسانی دوست هستیم با کسانی که به نفع ما هستند. با چه کسانی لج و دشمن هستیم؟ با آن‌هایی که یک تهدید علیه منافع من هستند. مثلاً علیه من یک چیزی گفته، یک کاری کرده، به درد من نمی‌خورد. ممکن است مزاحم منافع من باشد با او دشمن هستم. کسی که از ما تعریف می‌کند پشت سر ما، جلوی ما، به ما خدمت می‌کند، نوکری می‌کند ما او را دوست داریم!‌ خب پیامبر(ص) می‌فرماید این نوع دوست داشتن و دشمن داشتن که حیوانات هم همین‌طور هستند! شما به یک گوسفند هم علف بدهید دوستت دارد به او علف ندهی لگد بزنی از تو بدش می‌آید! این که حداقلی است این که ملاک نیست. این همان خودخواهی است چون ما خودمان را مرکز عالم می‌دانیم هرکس به نفع من باشد خوب است و هرکس به ضرر باشد بد است. این گسترش همان خودخواهی است. در واقع من او را دوست ندارم چون او من را دوست دارد من دوستش دارم و الا اگر او من را دوست نداشته باشد من دوستش ندارم. یعنی چی؟ یعنی من خودم را دوست دارم نه او را. مثل بعضی از پسرها که دوست دختر دارند قربان صدقه‌اش می‌روند الهی بمیرم و... کلش بازی است! فیلم است! فقط می‌خواهد یک تفریحی با این بکند. برایش گل می‌برد قربان صدقه‌اش می‌رود من بدون تو خوابم نمی‌برد دارم می‌میرم! حالا همین جمله را به ده‌تا دختر دیگر هم گفته که من دارم بدون تو می‌میرم! این در واقع او را نمی‌خواهد. او خیال می‌کند او را می‌خواهد نه، خودش را می‌خواهد. تو را برای استفاده خودش می‌خواهد. تاریخ مصرف تو که تمام شود یک اردنگی! ازدواج سفید است. گرل فرند (girlfriend) بوی فرند (boy friend) یعنی هر کاری می‌خواهم می‌کنم بعد هم یک اردنگی! من مسئولیتی در برابر تو ندارم. ولی طرف را بازی می‌دهد یک جوری قربان صدقه او می‌رود که فکر می‌کند اگر همین الآن از من جدا بشود سکته می‌کند می‌میرد! همین الآن می‌میرد. این‌جا می‌فرماید خودتان را مرکز عالم ندانید. مرکز عالم خداست. خودت هم می‌خواهی رستگار بشوی باید به خدا نزدیک بشوی. او ملاک و هدف است. دوستی و دشمنی چی؟ ما نه با کسی دوست هستیم نه دشمن. ما یا با همه دوست هستیم ولی با کسی دشمن نیستیم! اولاً دروغ می‌گویی دشمن هستی. دشمنانت را انتخاب می‌کنی! دشمنان تو آن کسانی هستند که از نظر تو منافعت را تهدید می‌کنند. همه این‌هایی که می‌گویند ما دشمن نداریم صلح کل هستیم دروغ می‌گویند. دشمن دارند. دشمنان‌شان را با معیارهای خودشان انتخاب می‌کنند. من دیدم کسانی را که شعار می‌دهند مرگ نگویید، مرگ بر آمریکا نگویید، همه درود، همه خوب هستند. بعد که با او بحث می‌کنیم که این حرف‌ها غلط است بعد یک کینه‌ای به خودت پیدا می‌کند. همین که می‌گوید مرگ نگو صدبار می‌گوید مرگ بر تو! یعنی این‌طوری نیست که تو دشمن نداری. دیدید بعضی از این مسئولین ما بودند وقتی این‌جا یک کسی از آن‌ها سؤال می‌کرد انتقاد می‌کرد یک کینه‌ای می‌گرفتند از چشم‌شان عصبانیت می‌بارید فحش می‌دادند، تهمت، توهین. بعد آن‌جا رفته مذاکره با انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها بکند یک جوری می‌خندید دهانش عین اسب آبی باز می‌شد داشت از خنده می‌مرد! خب تو چرا یک هزارم خنده‌ای که به دشمن می‌کنید به دوستان این طرف ولو به تو انتقاد دارند نمی‌کنید؟ چرا این طرف را پاره پاره می‌کنید گاز می‌گیرید؟ آن طرف برای آن‌ها ملق می‌زنید. شما در واقع نمی‌گویید مرگ بر کسی نگویید فقط دروغ. شما دارید می‌گویید به آن‌ها بگویید درورد، به شما مرگ بگویند! دارید جای دوست و دشمن را عوض می‌کنید و الا همه دشمن دارند. هم خدا دشمن دارد هم شیطان. هم خدا دوستانی دارد هم شیطان. هیچ کس بین ما نیست که با یک کسانی دوست و با یک کسانی مخالف نباشد. همه ما حبّ و بغض داریم. یعنی یک کسانی را می‌خواهیم و از یک کسانی بدمان می‌آید. منتهی پیامبر(ص) فرمودند معیار آن را عوض کنید. معیارش را نیاور روی این که هرکس به درد من می‌خورد همین الآن طرفدار من است او خوب است دوستش دارم و هرکس نه، نه. ملاک را روی حق بگذارید. بگو هرکس دوست حق است دوست من است من دوستش دارم. هرکس با حق دشمنی می‌کند من با او دشمن هستم. نه این که هرکس با من مخالف است من با او دشمن باشم. من را کنار بگذار. بگو با دوستان خدا دوست هستم و با دشمنان خدا دشمن هستم. بقیه چه می‌گویند؟ این‌هایی که می‌گویند دشمنی نکنید، کینه نداشته باشید. آن‌ها با دشمنان خودشان دشمن هستند و با دوستان خودشان دوست هستند. پس همه این را دارند منتهی باید آن را اصلاح کرد. پیامبر(ص) فرمود: «أَبْغِضْ فِی اَللَّهِ وَ وَالِ فِی اَللَّهِ وَ عَادِ فِی اَللَّهِ...،» برای خدا دوست بدارید، برای خدا دشمنی کنید و با ظلم و فساد درگیر شوید. «فَإِنَّهُ لاَ تُنَالُ وَلاَیَةُ اَللَّهِ إِلاَّ بِذَلِکَ...،» اگر می‌خواهید واقعاً به ولایت الهی برسید و ولایت خدا شامل‌تان بشود و تحت ولایت خدا قرار بگیرید امکان ندارد الا این که با دشمنان خدا دشمنی کنید با دوستان خدا دوستی. یعنی اگر بگویید من طرفدار مظلوم نیستم با ظالم کاری ندارم ولی نماز و عبادت و روزه را انجام می‌دهم پیامبر(ص) می‌فرماید خدا تو را نمی‌پذیرد. باید علاوه بر عبادت در محضر خدا، باید او را اطاعت هم بکنید. او گفته باید با ظلم و کفر مبارزه کنید. انقلاب یعنی نهی از منکر. صدور انقلاب یعنی نهی از منکر جهانی. انقلاب چیزی غیر از این احکام نیست. تلاش برای اقامه قسط. دیگه کسی از پیامبر(ص) بیشتر خدا را می‌شناسد؟ خدا را او به ما معرفی کرد. نزدیک‌ترین انسان به خداست. می‌گوید امکان ندارد شما به ولایت خدا برسید الا این که با یک کسانی که در جبهه باطل هستند باید با آن‌ها بجنگید و مبارزه کنید علیه آن‌ها انقلاب کنید. اعتراض کنید. درگیر شوید و بگویید مرگ بر شما. و یک عده که در این مسیر حق هستند کنارشان باشید و بگویید ما در کنار شما هستیم درود بر شما و ما از شما در حد توان‌مان حمایت می‌کنیم. این‌هایی که می‌گویند دین از سیاست جداست ما مذهبی هستیم سیاسی نیستیم. این که پیامبر(ص) می‌گوید اسمش سیاست هست یا نیست؟ اسم آن مهم نیست همین کار را بکن قبول است، سیاسی نباش. همین کار را بکن. یعنی پیامبر(ص) می‌گویند نمی‌توانید مرگ بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل و... را امروز نگویید ولی بگویید ما مذهبی هستیم و ولایت الهی داریم. نمی‌توانید بگویید نه غزه، نه لبنان، نه بوسنی، نه افغان، نه ایران، ولیکن ما مذهبی هستیم. می‌فرمایند نه باید از آن‌ها دفاع کنید. بعد فرمودند: «وَ لاَ یَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ اَلْإِیمَانِ...،» این خیلی عجیب است دلم می‌خواهد این را به خرمقدس‌ها بگویم، این‌ها آیات و روایات را گزینش می‌کنند و بقیه‌اش را نمی‌بینند. همین جمله پیامبر(ص) یعنی چی؟ یعنی تمدنی که می‌سازید و جامعه‌ای که می‌پردازید نباید بی‌طرف و بی‌تفاوت باشد نباید بگوید به ماچه! ما سرمان را پایین می‌اندازیم و داریم زندگی خودمان را می‌کنیم. زندگی خودمان را می‌کنیم ندارد. شرط زندگی‌تان این است که به زندگی دیگران هم توجه داشته باشید و احساس مسئولیت کنید. این جمله را دقت کنید پیامبر(ص) می‌فرماید طعم ایمان و مزه ایمان را نچشیده کسی حتی اگر هر روز روزه و نماز داشته باشد اما طعم ایمان را نچشیده الا این که جبهه‌بندی کند و بگوید من در کدام جبهه هستم و با کدام جبهه درگیر هستم؟ اگر موضع اجتماعی خودت را، موضع سیاسی خودت را اعلام نکنی، درگیر نشوی و نگوییم کنار چه کسانی و علیه چه کسانی هستیم، خیلی حرف مهمی است پیامبر(ص) نمی‌گویند که مقامات بالا ندارد می‌گویند مزه ایمان را نچشیده این اصلاً به هیچ وجه مؤمن نیست. «لاَ یَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ اَلْإِیمَانِ» طعم ایمان را نچشیده اصلاً نمی‌داند ایمان چیست. مزه هم نکردی. تو چطور می‌شود به یک حقیقتی ایمان داشته باشی ولی از آن حقیقت دفاع نکنی؟ با دشمنان آن درگیر نشوی؟ این چه جور ایمانی است؟ ما آقا نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم، زیارت می‌رویم، عزاداری می‌کنیم کاری هم به این چیزها نداریم. یک امام حسین را برای ما بگذارید سیاسی‌اش نکنید! امام حسین(ع) سیاسی نبود؟ اصلاً سر چه امام حسین(ع) را کشتند؟ سر مسئله حکومت و سیاست است. بیعت، یک امر سیاسی است. دیگه نیمه شعبان را، امام زمان را سیاسی نکنید بگذارید ما با آقا یک حال بکنیم عشق کنیم شربت بخوریم! امام زمان(عج) قرار است چه کار کند؟ ما منتظر چه هستیم؟ عدالت جهانی. ایشان قرار است بیایند کل رژیم‌ها و حکومت‌های جهان را سرنگون کند. این سیاسی نیست؟ امام زمان را سیاسی نکنیم؟ امام زمان می‌خواهد کل جهان را سیاسی کند. منتهی سیاست الهی نه سیاست شیطانی. فرمودند: «وَ إِنْ کَثُرَ صَلاَتُهُ وَ صِیَامُهُ...،» اگر دائم نماز بخوانید و روزه بگیرید ولی موضع‌تان را روشن نکنید بگویید من در مسائل دوران خودم بی‌طرف هستم فرمودند طعم و مزه ایمان را نچشیدید.

و آخرین روایتی که عرض می‌کنم فرمودند نظام‌سازی بکنید، مسئولیت‌پذیر باشید، اما قدرت‌طلب و ریاست‌طلب نباشد. یعنی حکومت اسلامی ملاک دارد. «اِنَّ الرّیاسَةَ لا تَصْلَحُ اِلاّ لِأهْلِها...،» اولاً تنها ملاک برای این که چه کسی در کجا رئیس شود فقط باید صلاحیت و شایستگی باشد یعنی تخصص و تعهدش. نه این که فامیل چه کسی است! از کدام قومیت است! در کدام حزب و جناح است! اگر این‌ها را وارد کنید اسلامی نیست. حکومت اسلامی نمی‌شود. هر میزانی این‌ها را وارد کنید حکومت غیر اسلامی است ولو اسمش اسلام باشد هر زمانی این‌ها را رعایت کنید به همان اندازه اسلامی می‌شود. پیامبر(ص) فرمودند: «اِنَّ الرّیاسَةَ لا تَصْلَحُ اِلاّ لِأهْلِها» هیچ جا هیچ ریاستی را، هیچ مسئولیتی را در هیچ سطحی به کسی که شایسته آن کار و آن سطح از کار نیست حق ندارید بدهید. طرف کار بلد نیست، یک آدم بی‌عرضه و لاشی، یک کار مهمی را دستش می‌دهد، بیت‌المال است، جان مردم، مال مردم، امنیت مردم، مدام هم قبول می‌کند. هم او که به تو پیشنهاد کرد غلط کرد هم تو که قبول کردی غلط کردی. پیامبر(ص) می‌فرماید در حکومت اسلامی هرکس هر مسئولیتی را می‌پذیرد باید شایسته آن باشد «فَمَنْ دَعاالنّاسَ اِلى نَفْسِهِ...،» هرکس جامعه و افکار عمومی را به طرف خودش فرامی‌خواند. مدام منم منم می‌گوید. که چی؟ می‌گوید من برای این کار شایسته‌ام! من می‌خواهم وزیر بشوم، وکیل بشوم، شهردار بشوم، قاضی بشوم، استاندار بشوم، عالم هم هست، یک شایستگی هم دارد درس آن را خوانده، تخصصکی دارد، تعهدکی هم دارد، آدم دزد و فاسد نیست، بی‌سواد و نادان نیست اما – این حرف خیلی عجیب است - «وَفیهِمْ مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ...،» اما در آن جامعه و آن شرایط می‌داند که کسی از او عالم‌تر است. من عالم هستم ولی او از من عالم‌تر است. من تخصص دارم اما از من متخصص‌تر است. و او کار را بپذیرد یا بگوید این کار را به من بدهید. تلاش کند این را ببیند او را ببیند که این کار را به من بدهید، در حالی که می‌داند خودش عالم است ولی از او عالم‌تر و صالح‌تر هست. فلانی از تو صالح‌تر است پیامبر(ص) فرمودند اگر دنبال آن بیفتد و قبول کند «لَمْ یَنْظُرِاللّه ُ اِلَیْهِ یَوْمَ القیامَةِ.» در قیامت که همه محتاج نگاه رحمت خداوند هستند خدای متعال هیچ نظری به چنین کسانی نخواهد کرد حتی اگر در حکومت اسلامی مسئول بشوند و یک خدماتی هم بکنند ولی می‌داند که آدم این کار نبوده، کس دیگری باید این کار را می‌کرد نه تو. خداوند به این‌ها نظر رحمت نخواهد کرد و روابط انسانی در این حد. ما از کنار هم رد می‌شویم فکر می‌کنیم فقط یک سلام تمام شد. پیامبر(ص) فرمودند می‌دانید شما چه حقوقی نیست به همدیگر دارید؟ می‌دانید در برابر همدیگر چه کارها باید بکنید؟ چقدر روابط‌تان باید انسانی، دوستانه، عاشقانه، برادرانه و خواهرانه باشد؟

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha